جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پاکیزه گوی: (تعداد کل: 1)
پاکیزه گوی
[زَ / زِ] (نف مرکب) گویندهء سخنان پاک و شایسته :
دو مرد خردمند پاکیزه گوی
بدستار چینی ببستند روی.فردوسی.
پاکیزه گهر.
[زَ / زِ گُ هَ ] (ص مرکب)پاک گهر. پاک نژاد. اصیل. محض. محضه :
میگفت بدندان بتم عقد دُرر
من همچو توام لطیف و پاکیزه گهر.؟
ای جهاندار بلنداختر پاکیزه گهر
ای مخالف شکر رزم...
دو مرد خردمند پاکیزه گوی
بدستار چینی ببستند روی.فردوسی.
پاکیزه گهر.
[زَ / زِ گُ هَ ] (ص مرکب)پاک گهر. پاک نژاد. اصیل. محض. محضه :
میگفت بدندان بتم عقد دُرر
من همچو توام لطیف و پاکیزه گهر.؟
ای جهاندار بلنداختر پاکیزه گهر
ای مخالف شکر رزم...
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.